بیداری چین، کابوس آمریکا
به گزارش کتاب ارزان، این روز ها اتفاقات زیادی در روابط واشنگتن ـ پکن می افتد که مقوم فرایند برخاستن چین از خواب 200 ساله است.
با ما همراه باشید و با تور چین ارزان از شگفت انگیزترین کشور دنیا دیدن کنید بر روی دیوار چین سلفی بگیرید، از قصر ممنوعه دیدن کنید و در خیابان شانگهای پیشرفته ترین آسیا قدم بزنید.
گروه دانشگاه خبرنگاران، مهرداد امینی؛ این روز ها اتفاقات زیادی در روابط واشنگتن ـ پکن می افتد که مقوم فرایند برخاستن چین از خواب 200 ساله است. نخستین تلنگر ها برای بیدار شدن چین در برابر پیشرفت های نظامی و فناوری غرب، برنامه رشد و توسعه مالی این کشور بود که سال 1979 همزمان با وقوع انقلاب در ایران شروع شد. چین در این مدت تمام کوشش خود را کرد تا به صورت چراغ خاموش و مخفیانه و بدون اینکه کشور های غربی را درباره فعالیت های مالی خود تحریک کند، به کار رشد مالی اش و تبدیل شدن به بزرگ ترین کارخانه تولیدی جهان ادامه دهد.
چین تا این زمان اژد های نیمه بیدار بود. اما بیدار شدن چین دقیقا به چه معناست؟ فرید زکریا در کتاب معروف خود با نام جهان پساآمریکایی رشد مالی چین و تبدیل شدن این کشور به یکی از قدرت های مالی جهان را از نشانه های افول آمریکا در قرن پیش رو می داند. او معتقد است بیدار شدن چین به معنای درک قدرت مالی این کشور و همچنین کوششش برای سایه انداختن بر فعالیت های مالی آمریکاست. او البته به مسائل سیاسی نیز اشاره داشته و بیان می نماید: رشد چین در عین حال به مفهوم کسب اعتمادبه نفس بیشتر و سایه انداختن بیشتر بر منطقه و جهان است. این مساله البته تا حد زیادی غیرقابل اجتناب به نظر می رسد. رابرت گیلپین از اساتید و کارشناسان حوزه روابط بین الملل بر این عقیده است یک کشور با برتری اقتدار خود دچار وسوسه افزودن بر سلطه خود بر محیط پیرامون می گردد و در راستای ارتقای امنیت خود خواهد کوشید تا بر قدرت سیاسی، مالی و ارضی اش بیفزاید و نظام بین المللی را همسو با منافع خود تغییر دهد. زکریا همچنین چین از خواب بیدار شده را قدرتی چالشگر برای آمریکا می داند و بیان می نماید: اگر چه آمریکایی ها ممکن است زیبایی ها را تحسین نمایند، اما در اصل مبهوت عظمت هستند و چین با اقتصاد بزرگ خود، جمعیت بالایش و پهناوری کشورش، همواره آمریکایی ها را در بهت و در عین حال ترس فرو برده است.
ترس آمریکایی ها از چین از مدت ها پیش شروع شده است. از همان زمان که پکن خود را در دسته کشور های در حال توسعه (و نه توسعه یافته) قرار می داد و سعی داشت با استفاده از امتیازاتی که این اسم برایش در مجامع بین المللی به همراه می آورد، با حضور در سازمان های بین المللی مالی، هم از مزیت عضویت در آن ها استفاده کند و هم با نفوذ در این سازمان ها، آن ها را به انجام خواسته های خود وادارد.
آمریکایی ها در دوران ریاست جمهوری ترامپ، اما به نحو دیگری از چین می ترسند. آن ها اعتقاد دارند چین بعد از سال ها حرکت با چراغ خاموش، استفاده از عنوان کشور در حال توسعه و تبدیل شدن به دومین اقتصاد بزرگ جهان، حالا دیگر اعتمادبه نفس لازم برای تأثیرگذاری بر جهان را پیدا نموده است. پکن حالا می خواهد نه به عنوان بازیگری دنباله رو اقتصاد سرمایه داری و در هراس از قدرت نظامی آمریکا، بلکه به عنوان قدرتی که اقتصاد، سیاست و روابط خارجی اش را به ثباتی قابل تأمل رسانده است، وارد بازیگری در عرصه جهانی هم در زمینه های مالی و هم در زمینه های سیاسی گردد. شاید ترس دیپلمات های چینی از به کار بردن واژه خیزش مسالمت آمیز برای توصیف شرایط مالی کشورشان حالا ریخته باشد و به جای واژه توسعه مسالمت آمیز که از دهه 80 میلادی تا به حال به کار می بردند، ترجیح بدهند همان واژه خیزش را استفاده نمایند. شاید هنوز هم چینی ها از واژه خیزش برای توصیف شرایط مالی یا حتی سیاسی شان استفاده ننمایند، اما می دانند در مذاکرات بین المللی یا چالش های شان با آمریکا چگونه از قدرت سیاسی خود در اقصی نقاط جهان که پیامد قدرت مالی شان است، استفاده نمایند.
حالا، اما جنگ 2 ابرقدرت به مرحله علنی شدن رسیده است، از همین رو ترامپ با نشانه گیری اقتصاد چین هم به دنبال این است که آن را از رشد و توسعه بیشتر بازدارد و هم سعی دارد از این طریق اعتمادبه نفس چین در عرصه بازیگری جهان را از این کشور بگیرد. از زمانی که او به کاخ سفید وارد شده، برنامه های مفصلی برای رویارویی با چین به عنوان قدرت بزرگ مالی شرق آسیا در پیش گرفته است. نمونه هایش را می توان در ماجرای مداخله سیاسی در مساله هنگ کنگ، تهدید این کشور در دریای چین جنوبی از نظر نظامی، به راه انداختن جنگ تعرفه ای و مالی با پکن و اخیرا به راه انداختن جنگ دیپلماتیک با این کشور مشاهده کرد.
بعضی بر این عقیده اند ویروس کرونا مانند بنزین بر آتش رقابت های 2 کشور پاشیده شده است، اما نگاهی به گذشته اقدامات و فعالیت های دولت ترامپ و حتی اوباما در برخورد با چین، نشان می دهد این آتش سال های زیادی است همچنان شعله ور مانده است. ترامپ سعی دارد با جا انداختن تفکر ویروس چینی، پکن را نه به عنوان گسترش دهنده ویروس کرونا، بلکه به عنوان ویروسی که اقتصاد ملی کشور ها را از بین می برد، در اذهان عموم جا بیندازد. غیر از نفع شخصی ترامپ در مقصر نشان دادن چینی ها در گسترش ویروس کرونا، دشمن تراشیدن برای آمریکا، آن هم دشمنی که اقتصاد این کشور را نشانه رفته است، بیش از پیش می تواند ترامپ تاجر را به عنوان ابرقهرمانی که جلوی اژد های زرد می ایستد و با بستن تعرفه های تجاری، دست وپایش را می بندد، در پیش چشم مردم آمریکا محبوب کند.
پکن هم البته در این میان بیکار ننشسته است. اقداماتی که در چند وقت اخیر توسط دولت شی جین پینگ اجرا شده، نشان می دهد اژد های پیر چندان هم خواب نیست و با وجود اینکه قصد ندارد با تکان خوردن بیش از حد جهان را به هم بریزد، اما می داند هرازگاهی دمش را به کدام سمت بجنباند یا سرش را به کدام سو برگرداند که بتواند از شر طناب هایی که آمریکا به دور او پیچیده رها گردد. کوشش چشم بادامی ها برای حضور بیشتر در منطقه غرب آسیا، بستن قرارداد های تجاری پرسود با عراق و ایران و کوشش برای حضور در بازسازی سوریه، اعلان خطری به دولت آمریکاست که همواره راه فرار یا راه مقابله برای این رقیب شرقی اش وجود دارد. چین البته مانند گذشته چندان هم کوشش نمی نماید خود را از آمریکا در هراس نشان دهد، به همین دلیل زمانی که بحث رودررویی دیپلماتیک می رسد و باز ها در کاخ سفید خواستار بسته شدن کنسولگری چین در تگزاس می شوند، این کشور هم برای مقابله به مثل، خواستار تعطیل شدن کنسولگری آمریکا در چنگدو می گردد. یا زمانی که آمریکا سعی می نماید پروژه های مالی در عراق را از چنگال شرکت های چینی بیرون بکشد، این کشور هم بحث قرارداد بلند با ایران را رو می نماید. شاید هنوز زود باشد درباره بیدار شدن چین صحبت کنیم، اما اژد های پیر این روز ها بیشتر از هر زمان دیگری احساس سرزندگی می نماید!
مهرداد امینی - فعال دانشجویی
انتشار یادداشت های دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط خبرنگاران نیست و صرفاً منعکس نماینده نظرات گروه ها و فعالین دانشجویی است.
منبع: خبرگزاری دانشجو